تو یعنی یک کبوتر راز تنهایی رها کردن
خدای آسمانها را به آرامی صدا کردن
تو یعنی عشق عاشق در عبور از خط دلتنگی
غروب عشق عاشق را در اوج رفتن ها دعا کردن
تو یعنی یک بغل از حرف را با بلبل عاشق
همای خانه ام ابری محبت را فنا کردن
تو یعنی ابتدای عشق را پایان ورق کرددن
میان لیلی و مجنون به آرامی وفا کردن
تو یعنی اشک معصومی که چشمش ژاله باران بود
میان لاله زار دل نم ژاله سوا کردن
تو یعنی آن کبوتر که ز مریم ها جدا مانده
در این انبوه تنهایی تو را بایدصدا کردن
تقدیم به همه دوستان
بخصوص کسی که خیلی دوسش
دارم.
.
تکدی گری مدرنیزه
چراغ راهنما سبز شده راننده پشت سری طبق یک عادت و شاید هم بنا بر داشتن بیماری (سادیسم)
لحظه ای درنگ دستش را روی بوق می گذارد. از توی آیینه نگاهش می کنم می خواهم اشاره کنم
ماشینهای جلویی هنوز راه نیافتاده اند. اما می بینم که حالا از ماشینش پیاده شده و روی نوک پنجه ایستاده
تا علت حرکت نکردن ماشینها را بفهمد. بی شک مثل بقیه مردم عصبانی شهر زیر لب نا سزا هم می گوید.
چراغ دوباره قرمز میشود بدون اینکه حتی یک میلیمتر هم جلو رفته باشم. خانوم جوانی با یک پالتو ی
شکلاتی و یک روسری بوته دار با چکمه هایی پاشنه بلند و به شدت واکس خورده حیران و سرگردان
لا به لای ماشین ها می چرخد و چیزی نمی گوید.
ظا هرش به قدری fashian و مرتب است که هیچکس جرات نمی کند فکر کند او یک (گدا)باشد!تبحر
خاصی در اجرای پانتومیم دارد. سعی میکند با حرکات چشم و تکان دادن دست و نگاه به ساعت حالت
استرس و تشویش را به تو هم منتقل کند تا خودت شیشه را پایین بکشی و بپرسی اتفاقی افتاده؟ یقینا او هم
یکی از این جملات کلیشه ای را تحویلت می د هد (کیفم زدند !موبایلم را هم بردند الان بچه ام از مدرسه
می یاد خانه پشت در بسته می ماند.....)و دیگر چیزی نمی گوید.
مسلما میداند که خودت آنقدر شعور داری که دست تو جیبت کنی و بسته به کرامت یک یا چند اسکناس
دو هزار تومانی نو-بدون خط خوردگی و امضا!تقدیمش کنی .تیپ و لحن صدایش حتی به تو اجازه نمی دهد
اسکناس های کهنه درون جیبت را نشان بدهی !حالا از این حرکت بشر دوستانه به خود می بالی اما دیری
نمی گذرد که چراغ سبز می شود با افتخار چند متر جلو میروی . زن خیال میکند تو از چهار راه گذ شته ای
برای بار دوم نمایشش را روی صحنه می برد. ولی خو دمانیم ها! این تکدی گری مدرنیزه را دیگر نمی شود
جزو مشاغل کذاب به حساب آورد. چون طرف از هنرش مایه می گذارد و تو هم با رضایت کامل پول میدهی
این تکدی گری حرفه ای حتما برای پیشرفت کارش تحصیلات مقدماتی یا شاید عالی انجام داده !توی فکر
میروی عجب نمایشی بود !حتی بهتر از تئاترهای مشهور سالن تئاتر شهرگیشه می دهد!
نظر شما چیست؟
کو خوبی کدوم مهر ما که چیزی ندیدیم
از این دنیای شیرین فقط سختی کشیدیم
کدوم بخت کدوم شانس ما که شانسی ندیدیم
داریم پشت سر هم همش هی بد می یاریم
ما خون جگر خوردیما سوختیما ساختیم
به جرم زنده بودن همه هستی باختیم
آخه از تو چه پنهون دلم د ست خودم نیست
دیگه این چشا چشمی که عاشقش شدم نیست
کو خوبی کدوم مهر ما که چیزی ندیدیم
از این دنیای شیرین فقط سختی کشیدیم
کدوم بخت کدوم شانس ما که شانسی ندیدیم
داریم پشت سر هم هی بد می یاریم